منظور از بسته bidirtex
بسته جدیدی است که مشغول نوشتن آن هستم که از الگوریتمهای Legally استفاده میکند و تمام حروفچینی دوجهته تنها توسط ابزاری که موتور تک کنوث ذر اختیار قرار میدهد انجام میشود. برای اطلاعات بیشتر این پرسش را بخوانید.
برای من حداقل دو پرسش مهم وجود داشت:
- زمان پردازش چقدر متفاوت است؟
- خروجی در دو روش به چه شکل است؟
البته پرسش اول پرسش اشتباهی است زیرا که بسته bidi
یک بسته کامل است اما بسته bidirtex
بستهای است که به تازگی نوشتن آن را شروع کردهام ولی بهرحال مقایسه زمان پردازش یک تخمین نسبی میدهد. برای مقایسه با بسته bidi
از نوشتار
\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\usepackage{fontspec}
\setmainfont[Script=Arabic]{IRXLotus}
\usepackage{bidi}
\setRTL
\begin{document}
کنون ای خردمند وصف خرد بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد که دانا ز گفتار از برخورد.
کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن بدانی که دانش نیاید به بن.
از آغاز باید که دانی درست سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای.
در بخشش و دادن آمد پدید ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه یکی مرکزی تیره بود و سیاه
خور و خواب و آرام جوید همی وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان نداند کسی آشکار و نهان.
\end{document}
استفاده میکنم و برای بسته bidirtex
از نوشتار کاملا مشابه زیر.
\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\usepackage{fontspec}
\setmainfont[Script=Arabic]{IRXLotus}
\usepackage{biditex}
\setRTL
\begin{document}
کنون ای خردمند وصف خرد بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد که دانا ز گفتار از برخورد.
کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن بدانی که دانش نیاید به بن.
از آغاز باید که دانی درست سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای.
در بخشش و دادن آمد پدید ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه یکی مرکزی تیره بود و سیاه
خور و خواب و آرام جوید همی وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان نداند کسی آشکار و نهان.
\end{document}
مشخصات کامپیوتری هم که از آن برای پردازش استفاده میکنم بصورت زیر است.
هر دو نوشتار را با فرمت xelatex
پردازش میکنم و زمان پردازش را با دستور
time xelatex filename.tex
اندازهگیری میکنم که در آن filename.tex
نام فایل تک است.